کتاب گوشه نشینان آلتونا

اثر ژان پل سارتر از انتشارات نیلوفر - مترجم: ابوالحسن نجفی-بهترین نمایشنامه ها

علت آلتونا. (1960). ژان پل سارتر. *** این یک بازی نیست که در آن شما می توانید خود را ترک از تئاتر آواز خواندن "زیپ-a-de-doo-dah." آن را با گناه و بخشندگی است. این تنظیم پس از جنگ جهانی دوم در حومه ای به نام Altona در آلمان افسانه ای است. این عملیات در عمارت یک بارون صنعتی انجام می شود که میلیون ها نفر را با تهیه محور با کشتی های مورد نیاز خود ساخته است. او توسط خانواده اش احاطه شده است: دخترش، لنی، پسرش ورنر، با همسرش یوهانا، و در اتاق طبقه بالا پنهان شده، پسرش فرانتس. فرانتس توسط پلیس برای فعالیت هایش در طول جنگ شکار می شود و به شکنجه متهم شده است. هرچند، پدر ثروتمند او موفق شده است که او را با گواهی مرگ از جنوب امریکا اعلام کند. با این حال، او در اتاق طبقه بالا گیر کرده است، و بیرون نخواهد آمد. او تنها خواهرش لنی را میبیند، او غذای خود را به ارمغان می آورد و نیازهای جنسی او را تامین می کند. فرانتس هر دو از اقدامات غیرقانونی خود در طول جنگ دستگیر و مجازات می شود و نه گرفتار شدن و مجبور شدن زندگی خود را در این اتاق انجام می دهد. او بسیاری از روح را جستجو می کند، اما در لبه جنون است. منبع اصلی او شرکت گروهی از خرچنگ های تصور شده است که در سرتاسر زندگی می کنند. سارتر با استفاده از این تنظیم و این شخصیت ها به بررسی مبانی اخلاقی جنگ و بازیابی می پردازد. نتیجه گیری اصلی او این است: "بازنده ها برنده هستند." این خواندن خوب است؛ من نمی دانم که چطور انجام می شود. ارزش خواندن دارد.


خرید کتاب گوشه نشینان آلتونا
جستجوی کتاب گوشه نشینان آلتونا در گودریدز

معرفی کتاب گوشه نشینان آلتونا از نگاه کاربران
یوهانا:راه های مختلفی هست برای اینکه کسی را محبوس کنیم.بهترین راه آن است که ترتیبی بدهیم تا خودش،خودش را محبوس کند.
لنی:چطور می توانیم؟
یوهانا:مرتب به او دروغ بگوییم.

مشاهده لینک اصلی
گوشه نشینان آلتونا نمایشنامه‌ای در پنج پرده از ژان پل سارتر است .
قهرمان اصلی این نمایشنامه یک افسر سابق آلمانی است به نام فرانتس که مرده قلمداد شده است، ولی در حقیقت از سیزده سال پیش، یعنی پس از بازگشتش از جبهه جنگ، در یکی از اتاقهای خانه پدری، خود را محبوس کرده است، و فقط خواهرش لنی او را می‌بیند. پدرش، که از رؤسای قدرتمند کارخانه کشتی‌سازی در شهر هامبورگ است، مبتلا به سرطان شده است و می‌خواهد، پیش از مرگ، بار آخر فرانتس را ببیند. ماجرای نمایش عبارت است از کشف تدریجی فاجعه زندگی فرانتس از طریق روابطش با دیگر شخصیتهای پیرامونش. فرانتس هنوز همان لباس افسری سابق را که ژنده شده است بر تن دارد. لنی، که عشقی بالاتر از عشق خواهرانه به فرانتس می‌ورزد و می‌خواهد او را تنها برای خود نگه دارد، دائما به او اطمینان می‌دهد که سرزمین آلمان همچنان ویرانه مانده و بر اثر بیداد فاتحان گرفتار قحطی شده است. فرانتس در ضمن ‌ دفاع از آلمان را در برابر قرنهای آینده بر عهده می‌گیرد و مدعی می‌شود که خود را محبوس کرده است تا تماشاگر مرگ وطنش نباشد. ولی یوهانا، که به سوی او جلب شده است، رفته رفته به فاجعه زندگی‌اش پی می‌برد: فرانتس در آغاز جنگ، یک نفر یهودی فراری را در اتاق خود پنهان میکند . پدرش این راز را به نازیها اطلاع داده و در عوض قول میگیرد که پسرش را مجازات نکنند و فقط او را به کیفر این کار به خدمت ارتش درآورند؛آنها ‌ فرانتس را به جبهه روسیه می‌فرستند. او در آنجا،‌ در جنگ با پارتیزانها، چند نفر دهقان مبارز را به دست خود زیر شکنجه کشته است. پشیمانی از این کار، و نیز نفرت از پدر که او را به قصد نجات از مرگ دچار چنین سرنوشت هولناکی کرده، علت گوشه‌نشینی او بوده است. علاقه‌ای که یوهانا به فرانتس دارد،‌پس از پی بردن به اینکه او شکنجه‌گر بوده است،‌ تبدیل به انزجار می‌شود. از سوی دیگر، فرانتس که دلیل زیستن خود را در این میدیده که نقش شاهد آلمان شهید را ایفا کند،‌ دیگر نمی‌تواند در زندان این پندار باطل به سر برد. پس از اینکه یوهانا او را طرد می‌کند، حاضر به دیدن پدرش می‌شود و برای مردن از او یاری می‌خواهد. نمایشنامه با خودکشی آن دو به پایان می‌رسد: پسر سوار اتومبیلی می‌شود که پدر آن را می‌راند و در دره‌ای پرتاب می شوند. این نمایشنامه یکی از گیراترین و شورانگیزترین نمایشنامه‌هایی است که ژان پل سارتر نوشته است.


مشاهده لینک اصلی
یکی دیگر از کتاب های فوق العاده Sartre.It مخلوطی از فلسفه و ادبیات است. خیلی جالب. شخصیت شخصیت: Leni.

مشاهده لینک اصلی
محکومیت آلتونا توسط ژان پل سارتر، به عنوان یک قاعده، من از مطالعه Sartre خوشم نمی آید و آن را اجتناب می دهم، همانطور که در متن توضیح داده شده است، 7 از 10 سارتر یکی از نویسندگان مورد علاقه من نیست؛ در حقیقت او یکی از روشنفکرانی است که من دوست ندارم، یک تمسخر آمیز است که با دیدگاه های سیاسی اش مرتبط است. من نمی توانم بدون وارد شدن به لیست سیاهم، از کمونیسم حمایت کنم. بنابراین می توانم از خواندن این بازی اجتناب کنم، آیا برای یک بازیگر نبود چه کسی در آن بازی می کند و چه چیزهایی را که بیشتر دوست دارد به تصویر می کشد. جورج کنستانتین - بزرگترین بازیگر در جهان برای نامزدی - نقش فون گرلاخ، پدر و سر یک خانواده غنی آلمانی. از زمان شروع بازی او می گوید پسرش ورنر، دختر و دخترش - جوهان در قانون است که او در شش ماه می میرد. پسر دیگر Franz است. او مورد علاقه و پدر است که مایل به فداکاری از بقیه خانواده برای مشکل فرانتس. این مسئله این است که پسر بزرگتر نوعی زندانی در خانه خود است، پس از وقایعی که او را وادار به ترک کشور کرده است. او فقط خواهر خود را میبیند- لنی و دیگران به او دسترسی ندارند. تا زمانی که یوهانا تصمیم می گیرد قلمرو خود را وارد کند. در وهله اول، یوهانا است او نگران بود که پدرش او و ورنر را برای پسر بزرگش مورد عنایت قرار دهد. اما پس از اینکه او با فرانتس ملاقات کرد، او مکالمات را ادامه می دهد که باعث ایجاد یک ارتباط جالب می شود که به نفع او رشد می کند. حداقل در بخش Franz. من فرانتس با تمام خصوصیات خودم بهتر از برادرت هستم که فقط آزاردهنده نیست، بلکه بازتابش می کند. پدر سعی کرده است تا مدت طولانی با فرانتس صحبت کند، تا زمانی که از بروز همدردی یوهانا بر نمی آید. او یک مکالمه با پسرش را دریافت می کند. گفت و گو یکی از افراد ذهنی نیست، اما انتظار می رود که بعد از چنین جو و فضای خصمانه ایجاد شود. پدر به نظر نمی رسد که این کار را بکند، مخصوصا اگر ما آن را در نظر بگیریم او تلاش برای کمک به پسر بزرگتر خود را انجام داد و او می خواهد همه مزایا را به دست آورد.- به شیطان بروید! این است که چگونه فرانتس در مورد پدرش احساس می کند. این جایی است که من می توانم در تمام جلال و شکوه خود را به یک بازیگر گوش دهم. جورج کنستانتین با صدای عمیق بلند است و یک آرامش سنگین و سپس یک خشم ترسناک است که توسط عزم و نیروی استثنایی جایگزین شده است. موازی با جک نیکلسون موازی است. من از طریق یک کتاب عالی - \"بچه ها در تصویر\" خوانده ام که در آن رئیس سابق پارامونت درباره نیکلسون صحبت می کند ریخته گری برای برخی از فیلم ها سازماندهی شده بود و بعضی از بازیگران قصد داشتند بخش عمده ای از آن را بخوانند، اما نیکلسون فقط یک سینی را به او داد. با این وجود، سرپرست اصلی این استودیو توسط نیکلسون و لبخند مشهور او شناخته شده بود و نه می شود ستاره. به همین ترتیب، جورج کنستانتین چشمگیر و حاکم بود حتی زمانی که او هیچ خطی نداشت و فقط روی صحنه ایستاده بود. چنین نابغه ای باعث می شود که من حتی از سارتر نامطلوب لذت ببرم.

مشاهده لینک اصلی
مقاله کوتاه برای مدرسه: سارتر â € œAlton زندانی \"، ¬ تنها چیزی که می گویند: ترس از زندگی است. من نمیخواهم! من نمیخواهم! من ترجیح می دهم به خودم دروغ بگویم. - یوهانا، جوهانا وقتی می خواست برود اشتباه می کرد؟ آیا دروغ گفتن یک راه حل ارزشمند برای درگیری با خودتان است؟ یوهانا قبلا در عشق خودش بوده است. او نمی دانست چرا مردم او را دوست داشتند وقتی چیزی در فیلم سینمایی خاص نداشتند، او مانند دیگر بازیگران رها شده بود. بعدها او با ورنر ملاقات کرد، که طبق گفته یوهانا، \"پروردگار حلقه ها\" را نام برد. از اینجا جوهانا راه اشتباه را آغاز می کند. او خود را به باور که هیچ کس دیگری قادر به او کمک کند قرار داده است، و این که او jÃμudis برخی از راه حل که منجر روبرو گذشته است که او قادر به زندگی nüüd صلح آمیز است، täisväärtuslikku elu.Muidugi آن اشتباه püsiv است. ترس از زندگی برای همیشه و همیشه، و ملاقات با فرانتس تقریبا در جای خود بود، و یوهان به پایان رسید. اما اگر این مورد نبود و آنها در هامبورگ با ورنر صلح آمیز باقی خواهند ماند، ورودی های مردم معمولا به اندازه ای بزرگ است که می توانند به برخی از دروغ های بزرگ آنها اعتقاد داشته باشند. این نیز مورد است که در hingesop معنی ندارد. احتمالا می شده اند یوهانا ورنر هامبورگ به زندگی نسبتا راحت و Ãμnnelikku elu.Tekib küsimus البته، چه مدت آن را با ورنر بوده است. آلتون به او می گوید که یوهانا او را به فروشگاه می برد. ممکن است که در هامبورگ، ورنر دیر یا زود قربانی گذشته خود شود، درست همانطور که در آلتون اتفاق افتاد، و او معتقد بود که انگیزه های واقعی یوهانا. با این حال، این نشان می دهد که یوهانا نمی تواند به خودش دروغ بگوید. و او را دیدار Ãμnnelikki شده و یا درخواست به Werner ilma.Kas Ãμnn (یا رضایت) است، که با دروغ به خودتان به دست آورد، väärt است کمتر از Ãμnn ورود وضوح pärast jÃμudmist درون خودمان؟ فکر نمی کنم این است در واقع، اکثر ما قادر نخواهیم بود که آنها را پنهان کنیم، اما از این واقعیت است که ما درک می کنیم که دروغ می گوییم. بدون این، می توانیم کاملا راضی باشیم. همه چیز پایین می آید تا همه می دانند با او خوشحال هستند یا خیر. اگر یوهانا با چنین زندگی ای راضی بود و از شیاطینش می شنید، چه کسی می تواند به او بدهد؟ برای هر یک از شما.

مشاهده لینک اصلی
گفته شده است که اقدام [کشته شدگان آلتونا] در خارج از فرانسه برای جلوگیری از مشکلات سانسور صورت می گیرد، زیرا می تواند به راحتی با جنگ در الجزایر مواجه شود. برای درک بهتر این مسئله، مهم است که کلمه را دوباره با نویسنده بنویسید تا توضیح دهید که چگونه از یک لحظه تاریخی در فرانسه شروع شد تا پیشنهاد و تحریک یک بازتاب در یک مسئله را که به طور کلی به انسان مربوط می شود. \"در این قطعه، من سعی کردم خدشهدار شود (ارتشی) که نشان دهنده پیوند است که متحد است، خشونت بی قید و شرط است. این مربوط به کل جهان است. گرچه ما آلمانی ها نیستیم، گرچه مشکلات ما از آنچه که در زمان نازیسم بود، متفاوت است، اما در میان آلمانی ها و حلقه های بسیار خاص وجود دارد. ما خودمان را در رابطه با آنها پیدا می کنیم دقیقا در شرایطی که الجزایر در حال حاضر در رابطه با ما است. چیزی که من در کودتاچیان آلتونا می گویم این است که هیچکس در جامعه سرکوبی از خطر شکنجه معاف نیست. موضوع من یک مرد جوان است که از ArgÃlia می آید، که دیده است چیزهای خاصی که او ممکن است در آن شرکت کرده است و سکوت است. از بین رفتن آن غیر ممکن است، آن را از طریق استفاده از منابع طبیعی از ما دور کنیم. این غیرممکن است تئاتری و حتی سیاسی. پس از همه، وضعیت فرانسوی نیز نیاز به این دارد که مردان، این مردان، به رغم کثیفی که توانسته اند، بهبود یابند. ضروری است که افراد بعد از ظهر را نشان بدهند. آنها اعدام شدند، آنها مجبور به اعدام شدند: چگونه آنها با این شواهد موافق هستند؟ موضوع ایده آل من برای نشان دادن نه تنها کسی است که دوباره می آید، که خود را به عنوان او تشکیل می دهد، بلکه خانواده اش را در اطراف او، در اطراف سکوت خود نشان می دهد. او آنجا به عنوان یک محرک است که با آن تضاد رو به رو می شود و او تنها تناقضات است. از آنجا، ممکن است، به طور تئاتری، یک مطالعه اجتماعی واقعی را مشخص کنیم. در این کشته شدن من این موضوع را تا زمانی که به اسطوره رسیده ام، اغراق کرده ام. »آلیس آلیس کوبت، 2010http: //www.google.com/url؟ Sa = t \u0026 rc ...

مشاهده لینک اصلی
من به این متن رفتم و هرگز سارتر را خواندم و خیلی از آن را انتظار نمیدادم جز تمرین در پخش و غرق شدن در موضوعی که من به آن علاقه نداشتم. من، وقتی متوجه شدم اهمیت بحثهای آنها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم با ما زندگی کنونی من بحث مفیدی راجع به جنایات در کشوری که مرتکب آنها شده است جالب توجه است - گفتگو بین پدر و پسر فروش زمین و مبارزه با جنگ (به این دلیل که شخص دیگری این کار را انجام می دهد) و به عنوان یک عمل عمل می کنند از خود حفظ یا همدستی. داستان عشق داستانی بود که هرگز قبل از آن، قبل از اینکه در بعضی موارد شنیده می شد، شنیده می شد، که قابل توجه است. قطعا یک داستان عاشقانه محکم و واقعی نیست، و امیدوارم که من هرگز در خودم همدردی نخواهم داشت، اما به معنای روابط خودم، نیاز به مکث و بازتاب دارد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گوشه نشینان آلتونا


 کتاب برگزیده
 کتاب سور
 کتاب پنج روز تا بازداشتگاه
 کتاب جنوب
 کتاب ترحم در تاریخ
 کتاب شیکاگو و سه نمایشنامه ی دیگر