گودرز میخواهد مرا از رفتن باز دارد. شبرنگ سم به زمین میکشد. گیو دنبالم میآید: «بگذار همراهت باشم...» دیگر نمیشنوم، سوار بر شبرنگ دیوار باد و خاک را میشکافم و میتازم. پاره آتشی چون تیر چهرهام را نشانه گرفته است. سپر بر سر میگیرم و میغرّم: «برو،تندتر برو! تو با سیاوش از آتش گذشتی، از دروازههای دژ اهریمن هم میگذری.»
خرید کتاب کیخسرو
جستجوی کتاب کیخسرو در گودریدز
معرفی کتاب کیخسرو از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب کیخسرو
خرید کتاب کیخسرو
جستجوی کتاب کیخسرو در گودریدز





