کتاب پیگمالیون

اثر جورج برنارد شاو از انتشارات قطره - مترجم: آرزو شجاعی-بهترین نمایشنامه ها

Pygmalion بازی توسط جورج برنارد شاو، به نام یک شخصیت اساطیر یونانی است. این اولین بار در سال 1912 در نمایشگاه به عموم معرفی شد. هنری هیگینز، استاد فونتیک، شرط می بندد که او می تواند یک گل دختر کاکنی، الیزا دانیتل، برای گذراندن یک مهمانی در یک مهمانی باغ سفیر، به او آموزش دهد تا روکش کند از خویشاوندی، مهمترین عنصر که، او معتقد است، سخن بی عیب و نقص است. این بازی یک لامپ تیز سیستم کلاسیک بریتانیا در روز است و تفسیری درباره استقلال زنان است. در اساطیر یونان باستان، Pygmalion در یکی از مجسمه هایش عاشق شد و سپس به زندگی ادامه داد. به جای تعجب فوق العاده هنری هیگز، او با او عاشق می شود.


خرید کتاب پیگمالیون
جستجوی کتاب پیگمالیون در گودریدز

معرفی کتاب پیگمالیون از نگاه کاربران
Do any of us understand what we are doing? If we did, would we ever do it?

كاش بخش آخر رو نمينوشت. ياد داده چه جوري بايد ميخوندي، انتظار داشته چجوري فكر كني، فلان خط فلان حرف رو زده بوده بعدا ازش فلان جا استفاده كرده... انگار يه منتقد تفسير كرده، توضيح داده! :-/

مشاهده لینک اصلی
پیگمالیون
از نمایشنامه @پیگمالیون@ به‌عنوان درخشان‌ترین و ماندگارترین اثر جرج برنارد شاو یاد می‌کنند. در پیگمالیون زبان‌شناس خودپسندی به نام «هنری هیگینس» شرط می‌بندد که می‌تواند از یک دختر گلفروش و ولگرد لندنی، یک زن اشرافزاده بسازد. «الیزا» که با لهجه مردم کوچه و بازار صحبت می‌کند، زیر نظر این زبان‌شناس، زبان و لهجه اشرافزادگان را فرامی‌گیرد و با وجود آنکه می‌تواند خودش را در محافل اشرافی جا بزند، اما از درک گفته‌های توخالی آن‌ها عاجز است و گاه هم از روی لغزش‌های زبانی دشنام‌های کوچه و بازاری می‌دهد که این‌ها همه در مجموع موقعیت‌های شرم‌آور اما خنده‌داری به وجود می‌آورد. در این میان آنچه که اهمیت دارد رابطه «هنری» و «الیزا»ست. «هنری» بیش از آنکه به نیازهای «الیزا» به عنوان یک زن توجه داشته باشد، به تصویری که از او در محافل اشرافی به‌وجود آورده دلباخته است. «الیزا» هم قبل از آنکه این دو به وصال هم برسند، عطای «هنری» را به لقایش می‌بخشد و گلفروشی را به زندگانی در کنار این مرد از خود راضی ترجیح می‌دهد
پیگمالیون: تصادم دو فرهنگ و دو لایه از اجتماع است. خودپسندی یکی و تلاش دیگری برای رسیدن به فردیت و آزاد ساختن خود از قید و بند توقعات دیگران
پیگمالیون، در اصل یک شخصیت اساطیری در یونان باستان است. او مجسمه‌سازی‌ست که مجسمه زنی را می‌سازد و عاشق آفریده‌اش می‌شود. در ضیافتی که ونوس برگزار می‌کند، پیگمالیون از ونوس استدعا می‌کند که به آفریده دست او جان بخشد. ونوس هم خواسته او را برآورده می‌کند و چنین است که این هنرمند مجسمه‌ساز به وصال مجسمه‌ای که خود ساخته و سپس جان گرفته، می‌رسد، و با او به خوبی و خوشی زندگی می‌کند
جرج برنارد شاو اسطوره پیگمالیون را با متن زندگی در لندن در سال‌های نخست قرن بیستم سازگار می‌کند، اما پیش از آنکه «هنری» زبان‌شناس را به وصال دختر گلفروش برساند، نشان می‌دهد که «الیزا» چگونه به‌تدریج از نظر شخصیتی تحول پیدا می‌کند، با خواسته‌ها و توقعاتش از زندگی آشنا می‌شود، به نیرنگ و فریبکاری «هنری» پی می‌برد و آفریدگار خود را ترک می‌کند
در ادبیات فارسی، دو داستان کوتاه «عنتری که لوطی‌اش مرده بود» از «صادق چوبک» و «زنی که مردش را گم کرده بود» از «صادق هدایت»، هر یک از زاویه‌ای به این موضوع پرداخته‌اند
براساس نمایش پیگمالیون، بعدها، در اواسط سال‌های دهه ۵۰ یک موزیکال هم با عنوان «بانوی زیبای من» روی صحنه آمد که آن هم در تاریخ ادبیات نمایشی غرب، یک حادثه به‌شمار می‌آید


مشاهده لینک اصلی
بازگشایی جشن تولد جورج برنارد شایس در تاریخ 26 ژوئیه. من این بازبینی را برای قدردانی مادربزرگ من که اخیرا فوت کرده بود نوشتم. آهنگی از تعداد دفعاتی که ما به موسیقی متن فیلم «بانوی عادلانه من» گوش دادیم، در ماشینش، آپارتمان او یا خانه من رشد کرد. برای من الیزا دانیتل، هنری هیگینز و سرهنگ پیکرینگ بازیگران زیادی هستند که با آنها بازی می کردند، خاطراتی هستند که من با مادربزرگ و عمه ام در هنگام تماشای فیلم و یا گوش دادن به آهنگ های بی انتها آن ایجاد کردم. با گذشت زمان، من در نهایت Pygmalion را به صورت اسکریپت در کلاس هشتم کلاس انگلیسی خواندم و سپس فیلم را در کلاس تماشا کردم، تمام اسکریپت را حفظ کردم. کل کلاس من برای کمک به تمام وظایف مرتبط با این واحد از من خواست، و البته، من تخلف کردم. امروز از من بپرسید، من هنوز بیشتر آهنگ ها را حفظ کرده ام، که البته از اسکیت درخشان شایست. دختران من فیلم کلاسیک مورد علاقه من بانوی عادلانه به دلیل لباس های زرق و برق دار آنها را در مسیر مسابقه Ascot و توپ سلطنتی مشاهده کنید. اما آنچه که این داستان سیندرلا را بی وقفه انجام می دهد، لباس نیست، بلکه پروزه به آخرین خط، @ Eliza، جایی که شیطان دمپایی من است. @ برای کسانی که این داستان را ندیده اند یا فیلم را دیده اند، زمان را برای انجام این کار صرف کنید . شما همچنین می توانید الیزا را جذب کنید که دختر گل تبدیل دانش آموز زبان و ایجاد نسل خاطرات است.

مشاهده لینک اصلی
@ Eliza برای سنت عرفانی احمقانه استفاده نمی کند که همه زنان دوست دارند تسلط داشته باشند، اگر واقعا مورد آزار و ضرب و شتم قرار نگیرند، @ Â ¹ می گوید GBShaw در کلمه پس از بازی معروف خود. ¹ راه، من فکر می کنم این نقل قول باید حفظ و به طور روزانه توسط نویسندگان معاصر، به ویژه در ژانر YA، تلاش می کنند که شخصیت های زنانه را بسازند. واقعا شاید من بتوانم یک کمپین را تشویق کنم که آگاهان را از این نقل قول آگاه سازند. هومم ... این یکی از اولین نمایش هایی بود که تا الان خوانده ام و تا به امروز یکی از موارد مورد علاقه من است. ترکیبی از شواهد وحشی و طنز با ایجاد یک قهرمان شگفت آور قدرتمند، درمان برای خواندن بود! این بازی درخشان است، به طوری که موفقیت پی در پی آن نشان داده شده است - اما پسوندش از نویسنده این است که در نهایت آن را به عنوان خوانده شده پنج ستاره ساخته است. واژه پس از آن که این داستان را می گیرد و آن را زیبا و محکم در واقع واقع می شود (حتی اگر آن را واقعیت با استدلال قرن بیست و یکم قدیم است). چهره های بسیاری از الیزا Doolittle. بسیاری از مردم این داستان را می دانید، درست است؟ اگر نه از خواندن بازی و سپس از دیدن تولید Hollywoods کلاسیک من عادلانه بانوی موسیقی، درست است؟ داستان 1912 از دختر الیزا دختر لونک کاکنی ساده که یاد می گیرد چگونه هنری هیگینز از یک متخصص مشهور آواز شناخته شده (و صادقانه آن شخص بدبینانه) صحبت کند. هر دو هیگینز و الیزا شخصیت های قابل ملاحظه ای قوی دارند و هیچ تعجب برانگیز نیست که مشکلات ناشی از آن هستند (به همین خاطر و به همین دلیل است که یک زن بریتانیایی با انگیزه در اوایل قرن بیستم، به نظر می رسد که انتخاب های زیادی وجود دارد که علاوه بر یافتن یک مرد ) طبق فیلم مشهور، جرقه ها نیز بین الیزا و هیگینز پرواز می کنند. اما واقعا؟ به گفته شاو خود، @ هر چند، مردم در همه جهات به دلیل هیچ دلیل دیگری از آن قهرمان داستان عاشقانه گرفته شده است، که او باید از قهرمان آن ازدواج کرد. @ و این که جایی که فیلم آدری هپبورن از دست داده من پس از همه، سازندگان فیلم پس از معروف شدنشو خود را خوانده اند (و من صادقانه فکر می کنم که آن را به همان اندازه جالب به عنوان بازی خود!)، جایی که او به شدت جزئیات زندگی آینده شخصیت های خود را و تمام مفهوم از خوش شانس بعد از آن را از بین می برد برای الیزا و هیگینز - همیشه پس از آن بود که در حال حاضر به وضوح در بازی خود محکوم شده است: @ LIZA [ناامید]: اوه، شما یک ستمکار بی رحمانه است. من نمی تونم با تو حرف بزنم: همه چیز را در برابر من تغییر می دهید: من همیشه در اشتباه هستم اما شما همیشه می دانید که شما چیزی جز یک قلدر نیستید. شما می دانید که نمی توانم به آن زنگ بزنم، همانطور که شما آن را می نامید، و من هیچ دوست واقعی در جهان ندارم، اما تو و سرهنگ. شما به خوبی می دانید که من نمی توانم بعد از دو سالگی با یک مرد معمولی زندگی کنم. و آن شرور و بی رحمانه تو را به وحشت انداختن من می توانم توهین کنم. شما فکر می کنید که باید به خیابان ویمپول بروم، زیرا من هیچ جایی برای رفتن ندارم، اما پدران. اما نمیدانستید که بیش از حد مطمئن شوید که شما زیر پاهای خود را در آغوش گرفته اید و صحبت کرده اید. من فردی ازدواج می کنم، به محض این که بتوانم از من حمایت کنم. @\nپس از همه، برای الیزا، شخصیت عاشقانه ای نیست، بلکه یک زن جوان قوی، عملی و مستقل است که نمی تواند زندگی کند تا بتواند هیپنوتیزم خود را بپوشد (اوه، این آخرین خطای ترسناک فیلم !!!) و نادیده گرفتن؛ یک زن که از دمپایی هایی با هدف خاص فراتر نمی رود: این وضعیت امور انسانی است، وقتی که او بین فردی و هیگینز قرار می گیرد، الیزا کاملا مطمئن است که کاری انجام دهد. آیا او منتظر یک زندگی طولانی از کشیدن دمپایی هایگزین هاگنیس یا یک زندگی طولانی از فریده شدن آنها است؟ بدون شک در مورد پاسخ وجود ندارد. مگر اینکه فردی از نظر زیست شناختی به او رجوع کند و هیگینز به لحاظ زیست شناختی جذاب به درجه ای است که تمام غرایز دیگرش را غرق می کند، اگر او از هرکدام از آنها ازدواج کند، ازدواج کند با فردی. و این فقط همان چیزی است که الیزا کرد. نه، الیزا دانیتل یک زن نادیده گرفته می شود او یک قهرمان قوی، مستقل و مقتدرانه است که حتی قبل از تحولات جادویی بانوی خود، دارای قلب و ارزش خود است. او می داند که او چه می خواهد، و او قاطعانه در مسیری قرار می دهد که فکر می کند او را به رویای او هدایت کند - کار در یک فروشگاه گل. او ممکن است در ابتدا کمیک و تلخ باشد - اما او می داند هیچ چیزی ندارد (بر خلاف نظر وی که هنری هیگینز دارد). او حتی برای زمانی که او به وضوح در موقعیت نامطلوب قرار دارد، برخودار است - یک زن در مقابل یک مرد، یک چیزی اجتماعی در برابر یک مرد نجیب زاده معتبر، یک موجود فیزیکی بدتر از یک فیزیکی بیشتر تهدید کننده: من عادت به نام یک غرفه زمانی که ایو پیشنهاد داد که مانند هر بانوی دیگری پول بپردازد. @ و از کلمه پس از آن: حتی اگر رقیب مادر نبود، او همچنان از پذیرش منافع خودش که ثمربخش است به منافع فلسفی منجر شد. ارزش تنها افزایش می یابد به شرطی که افق های جامعه بیشتر برای او باز شود. او از بازی کردن دومین گیم پلی حتی به Higgins قدرتمند و ارعاب نرسید. چیزی که - Higgins، بر خلاف اعتقاد او، @ ایجاد @ الیزا، مانند ...

مشاهده لینک اصلی
این سرگرم کننده است برای خواندن با صدای بلند در لهجه های دیوانه انگلیسی در حالی که stomping در اطراف آپارتمان شما. همسایگان ممکن است آن را دوست ندارند، اما آنها را امتحان کنید.

مشاهده لینک اصلی
بسیاری از خواندن من در حال حاضر به نظر می رسد در اطراف رابطه بین هنر و هنرمند، خالق و ایجاد. چرخش دیگر بررسی در @ Pygmalion @، من متوجه شدم که چگونه من عجیب و غریب رویکرد آن بود، و چگونه ناامید من در ابتدا بود چرا که من انتظارات برآورده نشد. من آن را بعنوان بخشی از چالش خواندن انتخاب کردم که چند سال پیش به خودم گذاشتم - برای خواندن همه منتقدان نوبل در ادبیات. این عنوان به من مراجعه کرد و من هیجان زده شدم تا یک مدرنیست را کشف کنم که اسطوره پیک ملیون را در بر گرفته است. باور کنید یا نه، من هرگز متوجه نشدم که @ My Fair Lady @، که من دوست دارم، بر اساس این بازی است و من منتظر شخصیتهای گرجستان هستم، چون من خودم را در هنر روشنگری مربوط به سوالات هنری غوطه ور کردم در داستان Pygmalion مطرح شده است. مجسمه سازی Falconets از مجسمه سازان غم انگیز که دوستش دارد با خلق خودش، زانو زده در مقابل زن دقت کشیده شده، دعا می کند تا آفرودیت را زنده کند - این همان چیزی بود که منتظر بودم! من در مورد cockney جذاب و رویکرد علمی قرن نوزدهمی به تمایزات طبقه اجتماعی به نظرم ادامه دادم. از تجربه خواندن لذت بردم، اما نمیتوانستم آن را درک کنم. یک کتاب را با عنوان خود قضاوت نکنید، من تمایل داشتم بگویم، تا زمانی که ناگهان ناگهان متوجه شدم که: a) Shaws @ Pygmalion @ با موسیقی My Fair Lady @ مرتبط شده بود و ب) هیگگینز بیش از یک ردی از Pygmalion، در حقیقت امیو تغییر مدرن او بود. درست مانند هنرمند باستانی، او از نتیجه آزمایشش کاملا انتظار نداشت، و الیزا دانیتل، مانند بسیاری از موجودات ادبی دیگر، کار زیبایی را برای رهایی از خود از خالق خود انجام می دهد. هنر کاملا شگفت انگیز است: همانطور که به زودی به جهان وارد می شود، آن زندگی خود را دارد و هنرمند مجبور است با رشد و تماشای دیگر تماشا کند. من این ایده را دوست دارم، زیرا آن را نشان می دهد رابطه بین نسل های بزرگتر و جوانتر نیز هست: ما توسط انتخاب والدین ما پرورش داده شده و شکل می گیریم، اما هنگامی که ما رشد می کنیم، آزادی و مسئولیت ماست. به طریقی، فرانکنشتاین و Moreaus هیولاها در جزیره دکتر مورو همان فرایند رهایی را نشان می دهد و من فکر نمی کنم تصادفی باشد که هنرمندان و نویسندگان قرن نوزدهم با این موضوع روبرو بودند چرا که جهان با تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی روبرو شد. شوه نشان داد خلاقیت فوق العاده در هنگام تبدیل اسطوره های باستانی به زندگی مدرن، در حالی که سوالات اساسی را زنده نگه دارید. و خلق و خوی او زندگی خود را مستقل و مستقل زندگی می کند! برای هر کسی که علاقه مند به سوالات ابدی انسان و تاریخ اجتماعی قرن نوزدهم / 20 می باشد، باید بخواند. همراه با ONeills @ Mourning Becomes Electra @، این ادغام مورد علاقه من از اسطوره و نمایشنامه مدرن است!

مشاهده لینک اصلی
Pygmalion یک افسانه یونان باستان بود، که مجسمه ساز و یک پادشاه بود. او عاشق مجسمه عاج خود از زن ایده آل خود شد. او دعا کرد در پاسخ به نماز او، الهه به مجسمه زندگی کرد و سپس پادشاه آن را ازدواج کرد. این مقدار اطلاعات برای من کافی بود که بدانم چرا عنوان این کتاب توسط G.B. انتخاب شد شاو، پیگملیون. من شخصیت آقای هاگینز را در این بازی بسیار دوست داشتم. او استاد و دانشمند فونتیک است و بسیار با اعتماد به نفس در مورد دانش و معرفت او است. در حالی که در کتاب خواندن متوجه شدم که همه مثل Pygmalion هستند. هر کس دوست دارد و به آنچه که توسط او ایجاد می شود، دلسرد می شود. دختر سه ساله همسایه اش ابتدا یک پل از کارت ها را می سازد و سپس به آن می بالد و می خندد و آن را می بیند و در طول این شادمانی زمانی که کسی آن را می شکند و یا توسط باد برافروخته می شود. شاید او خلقش را دوست دارد. اگر چه لحظه ای او احساسات عشق و درد را با نوعی علاقه مندی نسبت به آن مانورها و تلاش های کودکانه بیان می کند. همچنین احتمالا مثل Pygmalion در زمانی که من بچه بودم، اما بر خلاف این دختر کوچک همسایه من احساس درد را احساس نمی کردم زمانی که یک روز خلقت من نابود شد! خلق من یک گربه از برف بود. وقتی یک روز اتفاق افتاد، یک رویداد از سقوط بسیار سنگین برف، تمام خانه ها و درختان با ورقه سفید برف پوشیده شده بود و برای چند روز پوشیده شده بود. من مجسمه گربه برف را درست کردم، خارج از پنجره اتاقم. این یک نسخه دقیق از یک گربه بود، در واقع آن را مانند یک گاو کوچک، کمی بزرگ اندازه و کمی تحریف شده بود، اما هنوز یک گربه برای من بود و من چند ساندویچ رشته در جلوی برجسته خود را قرار داده بود ، که به نظر من دهان گربه من بود، و من دو تیرانداز کوچک شیشه ای گردن، چند اینچ بیش از آن ساندویچ ها قرار دادم تا آنها را مانند چشمان گربه من شبیه باشند. این گربه به دنبال آن ناخوشایند بود که در طول دو روز احتمالا در خارج از پنجره اتاقم باقی مانده بود. برای دو روز آفتابی نبود. دما کمتر از صفر بود و برف ناپدید شد. من همچنان تماشای گربه خود را دوباره و دوباره تماشا کردم و در طول این دو روز، شگفت آور آن را تحسین کردم. سپس سومین روز خورشید با تمام درخشندگی آن خیره شد و در همان زمان صبح خود، گربه من ذوب شد و ناپدید شد. اما من احساس بدی نکردم چون تا آن زمان می دانستم اگر برف دوباره آنجا باشد، دوباره گربه من دوباره می شود. با این حال در آن فصل دوباره بارش برف وجود نداشت. و در فصل بعد، من سالیان متمادی بود و Pygmalion در حال حاضر من به اندازه کافی برای ایجاد خلاقیت های دیگر بالغ شد! در واقع من همه این زباله را می گویم چون این دو رویداد فقط در هنگام خواندن این بازی به ذهنم رسید. شخصیت پروفسور هیگینز خیلی شبیه من بود، وقتی بچه بودم â € |. بیش از حد متواضع و بی عاطفه! من این کتاب را برای اولین بار خواندم و این یک تجربه فوق العاده بود. سپس من فیلم 1938 لسلی هاوارد را به عنوان پروفسور هنری هیگینز و وندی هیلر به عنوان الیزا دانیتل تماشا کردم و این فیلم فوق العاده تجربه من در خواندن کتاب را تکمیل کرد. چه فیلم خوب و فوق العاده توسط بازیگران آن عمل می کند! تنها تفاوت بین بازی و فیلم پایان آن بود. شاو بازی خود را واقع گرایانه حفظ کرد، اما پایان فیلم دیگری در فیلم وجود دارد، ممکن است دلایل تجاری در این تغییر وجود داشته باشد. در این بازی 5 اثر وجود دارد. آغاز این بازی بسیار شیرین است. رعد و برق و سپس باران. مردم عجله به پناهگاه ها. بسته شدن یک چتر چکش در خیابان. یک دختر گل خیابانی که نام یک مرد جوان است و پس از آن یک مادر و دختر از خیابان گل دخترانه درخواست می کند. â € œNow به من بگویید که چگونه شما می دانید که نام آقای جوانان؟ â €\nپروفسور هیگینز، دانشمند فونتیک، چالشی را برای تبدیل شدن به یک دختر گلدار کاوننت گاو، الیزا دانیتل، به یک زن به عنوان دوشیزه آماده و به خوبی صحبت می کند. او چالش بزرگی را با خود دارد. \"چنین احمق هایی وجود دارد که فکر می کنند سبک از نظر طبیعت به مردم در موقعیت خود می رسد؛ و بنابراین آنها هرگز یاد نمی گیرند. همیشه چیز خاصی در مورد انجام یک چیز فوق العاده خوب وجود دارد. \"هیگگینز به اندازه کافی با کار و دانش او مریض است که او به سختی از هر چیز دیگری قدردانی می کند، اینکه آیا آنها احساسات و یا دیگر فریبندگی های بی اهمیت محیط اطراف ما هستند. وقتی لیزا چیزی برای او احساس می کند او را انکار می کند او احساس خستگی می کند لیزا: چرا این کار را کردی، اگر شما برای من مراقبت نکردی؟ هیگگین: چرا، چون کار من بود. لیزا: شما هرگز از این مشکل برای من چیزی نگفتید. هیگگینز: آیا جهان همیشه بوده است ساخته شده است اگر سازنده از ترس از ایجاد مشکل است. تنها یک راه برای فرار از مشکلات وجود دارد؛ و آن چیزها را کشت. ضرب و شتم ها، شما متوجه می شوید، همیشه گریه می کنند که برخی از افراد کشته شده اند. احتمالا بسیاری از مردم در حال حاضر با داستان آشنا هستند و فیلم های زیادی بر اساس بازی دیده اند، اما برای من این اولین بار بود. حتی در روزهای مدرسه من این کتاب را از دست دادم، بنابراین پنج ستاره بسیار رضایت بخش برای من خواند. این در سطوح بسیاری غنی شده است. من مرطوب هستم

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پیگمالیون


 کتاب برگزیده
 کتاب سور
 کتاب پنج روز تا بازداشتگاه
 کتاب جنوب
 کتاب ترحم در تاریخ
 کتاب شیکاگو و سه نمایشنامه ی دیگر