ده روز داغون بودم... هر صدایی میشنیدم فکر میکردم صدام میزنن جوجهخروس... هنوز وقتی از جلوی مرغفروشی رد میشم بدنم عرق میکنه... هر روز بدتر شدم تا گذاشتم رفتم سیاهکل پیش همون پیرزنه که تو جاده دیدیش... اون تونست بفهمه دردم چیه... گفت برگردم با بابا حرف بزنم... میآم میبینم نیست، خودش میره مسافرت شبحش دست از سرم ورنمی داره... هرجا میرم ولم نمیکنه... پیرهزنه تونست بفهمه چه بلایی سرم آورده... اون وقت ازت میپرسم چرا...
خرید کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری
جستجوی کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری در گودریدز
معرفی کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری
خرید کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری
جستجوی کتاب جیره بندی پر خروس برای سوگواری در گودریدز