Endgame بعد از نوعی فاجعه آخرالزمانی تنظیم می شود (هرچند ما هرگز جزئیات را نمی دانیم). هام، خدمتکار کلوف، پدرش ناگ و مادرش نل در خانه Hamms به دام افتاده اند.
بکت، یک هوادار شطرنج معتبر، موازی بین پایان بازی شطرنج در مراحل نهایی زندگی را دید. او متوجه شد که مرگ نتیجۀ نهایی است و صرف نظر از اینکه چگونه شخص بازی می کند، او مرد خواهد شد.
Endgame، که در اصل به زبان فرانسه نوشته شده است و توسط بکت خود به زبان انگلیسی ترجمه شده است، توسط بسیاری از منتقدان به عنوان بزرگترین تک کار خود در نظر گرفته شده است. سر و صدا از بکتز ویژگی مینیمالیسم خام است، تقطیر خالص و ویرانگر جوهر انسانی در مواجهه با نزدیک شدن به مرگ است.
خرید کتاب آخر بازی
جستجوی کتاب آخر بازی در گودریدز
معرفی کتاب آخر بازی از نگاه کاربران
دست آخر( آخر بازی ) نمایشنامه ای است که به شدت در برابر هر تعبیر فلسفی، تمثیلی و نمادین مقاومت می کند. مانند دیگر آثار بکت، در اینجا نیز هرگز با تصویر کاملی روبرو نمی شویم و موقعیتی کاملا گسیخته در قالب نمایش عرضه می شود. دست آخر به جای بیان فقدان معنا، به نشان دادن بصری این فقدان روی آورده است
نمایش با وارد شدن کلاو به صحنه، کناز زدن پرده دو پنجره، نگاه های دزدکی به بیرون و سپس برداشتن ملحفه ها آغاز می شود. هیو کنر در باب چنین شروعی می گوید: این حرکت چنان آشکارا استعاره ای برای بیدار شدن است که می توان تصور نمود کل صحنه و متعلقاتش معرف فضای درونی کاسه سر یک انسان است. اگر این برداشت درست باشد، می توان کل نمایش را معرف دقایقی در جهان درونی انسانی افسرده و به استیصال رسیده دانست. به همین علت است که این اثر بکت نسبت به آثار دیگرش طرح داستانی کمتری دارد. انسانی که چشم به راه چیزی نیست، مگر قرص های مسکنش. سخنان آغازین کلاو اشاره به همین موضوع دارد : تمام شد. تقریبا تمام شده، باید که تقریبا تمام شده باشد. ذره به ذره، یک به یک و ناگهان روزی کپه ای از آن ها، کپه ای کوچک، کپه ای تحمل ناپذیر. پس دست آخر روزی معمولی ست، چون باقی روزها. با این تفاوت که سرانجام تراکم روزها به کلیتی به نام زندگی بدل گشته است. در پایان نیز دیالوگی به همین مضمون را @هم@ تکرار می کند : لحظه به لحظه، شرشر فرو می ریزد، همچون دانه های ارزن ِ (تردید می کند)... آن یونانی پیر و تمام عمر منتظر می مانی تا شاید این کپه وانگهی دریا شود
عبارت تمام شد آغازین نمایش را می توان تلمیحی به آخرین سخنان مسیح بر صلیب دانست، آنجا که مسیح مصلوب فریاد زد @تمام شد@ و سپس جان سپرد. همین کلمات درون مایه کلی نمایش را مشخص می کند.
در بخش های مختلف نمایش، معنا به طور واضح به سخره گرفته می شود :
هم: نکنه یک وقت حرف های ما معنی پیدا کند؟
کلاو: معنا پیدا کند؟ حرف های من و تو معنا پیدا کند؟(خنده کوتاه) این هم از آن حرف های خوشمزه بود
در دستورهای اجرای صحنه نیز امده که باید درون اتاق، تصویری رو بر دیوار آویخته شود و پشت آن به تماشاچیان باشد که استعاره ای از غیاب معنا در نمایش است
نگ و نل، دو کاراکتر درون سطل های زباله، پدر و مادر @هم@ هستند. هم دردی میان این دو را می توان برجسته ترین ارتباط احساسی درون داستان در نظر گرفت. نگ می تواند سالخوردگی استراگون باشد و نل سالخوردگی ولادیمیر. رابطه ی مابین کلاو و هم نیز یادآورد رابطه لاکی و پوتزو است. میان هم و کلاو رابطه خدا و بندگی وجود دارد. به نظر می رسد بین نام این دو و نقش شان ارتباطی باشد. کلاو در فرانسه به واژه میخ و هم در انگلیسی به واژه چکش شبیه است
بر خلاف نمایش های سنتی خانوادگی که در آن ها ارزش های خانوادگی پاس داشته می شود، در @دست آخر@ اصالت این ارزش ها در کنار باقی چیزها از بین می رود و نمایش به ورای تراژدی منتقل می شود. آگاهی شخصیت ها از پوچی و آنچه از دست رفته است بیشتر از شخصیت های موازی در انتظار گودو ست و از همین جهت اینان متحمل درد و عذاب بیشتری می شوند
اتفاقات نمایش در جهانی می گذرد بسیار ناآشنا و غریب. بیرون، تماما خاکستری و متروک و مرده است. خاطرات شخصیت ها متعلق به جهان ماست، اما جهان فعلی آن ها خالی و مملو از روح مرگ است. کاراکتر های @دست آخر@ بارها به خاطرات خوش گذشته پناه می برند،با این حال این خاطرات سرابی بیش نیستند. بکت بر این باور است که یادآوری خاطرات ذاتا مخدوش و نامعتبر است و بیشتر از نیازهای درونی ناشی می شود تا از تجربه ای واقعی.
داستان نمایش در عین حال که رو به سوی پایانی آخر الزمانی دارد، همزمان مبتنی بر وقایع دلگیر زندگی روزمره است. عنصر انتظار بر خلاف در انتظار گودو متوجه نجات و امید به تعویق افتاده نیست، بلکه تسلی پایان و فرجام است: کلاو با ماتم می گوید که چیزهای هولناک زیادی وجود دارد و هم پاسخ می دهد نه! حالا دیگه خیلی زیاد نیستند
برای هم و کلاو که در انتظار پایان اند، چشم انداز شروع تکاملی دیگر بسیار آزاردهنده است. دلیل به وحشت افتادن @هم@ با دیدن کک در شلوار کلاو و موش در آشپزخانه نیز همین موضوع است: هم: نژاد بشر ممکن است دوباره از همینجا آغاز بشه! محض رضای خدا بگیرتش! و بعد نوبت پیدا شدن یک موش است. در پایان نمایش، یک پسربچه، عامل بالقوه تولید مثل دیده می شود. آیا این روند تکاملی کک به موش و موش به پسربچه در دست آخر، روزنه ای از امید است؟
در داستان @هم@ نیز با یک پسربچه روبرو هستیم.این پسر کیست؟ آیا ارتباطی با پسرک بیرون پنجره دارد؟ و یا با کودکی کلاو؟ بکت در پاسخ این پرسش مطابق انتظار چنین گفته است : نمی دانم این داستان کودکی کلاو است یا نه، نمی دانم، همین.
مانند در انتظار گودو،در دست آخر نیز با دوگانگی زمان روبرو هستیم.از یک سو زمان به مثابه عامل تکرار و اسارت و تسلسل (نمایش همان گونه که شروع می شود، پایان می یابد) و از سویی دیگر به مثابه عامل فساد و نابود (واقعیات از دست رفته، قرص ها و خاک اره تمام شده و ...). بنابراین شخصیت های این نمایش علاوه بر مکان،از حیث زمان نیز در بند هستند.
کاربرد عناصر فرانمایشی نیز در دست آخر برجسته است.این عناصر تنها جنبه نمایشی نداردند، بلکه در عین حال وجه اجرایی، تکراری و نمایشی زندگی را نیز مشخص می کنند. به عنوان مثال عبارت @تمام شدن@ و @چیزی دارد می گذرد@ اشاره ی آگاهانه به گذشتن و پایان یافتن نمایش دارد، زمانی که کلاو دوربینش را به سوی نماشاگران می گیرد و یا هنگامی که کلاو تهدید به رفتن می کند و هم می گوید او نمی تواند صحنه را ترک کند، به خاطر دیالوگ! نمونه ی برجسته ی دیگر، ادغام دلهره وجودی کلاو در نقش و تکرار نقش به عنوان جز لاینفک بازیست. چنانکه کلاو و هم می گویند @ این مسخره بازی هر روز خدا چه فایده ای دارد؟@
خواندن آثار بکت برای آن دسته از مخاطبینی که در انتظار روبرو شدن با اتفاقات تراژیک و هیجان انگیز در نمایش را هستند اشتباهی بزرگ است. با این حال برای عده ای دیگر،این آثار آینه ی تمام نمای زندگی آن هاست،روبرو شدن با حقیقتی تلخ.زندگی ای خالی از معنا و ارزش،غرق در روزمرگی
به این اثر بکت 5 ستاره امتیاز می دم و به این نسخه ترجمه شده کمتر از 1!
مشاهده لینک اصلی
Fin de partie = Endgame: a play in one act, Samuel Beckett (1906 - 1989)
Endgame, by Samuel Beckett, is a one-act play with four characters. It was originally written in French (entitled: Fin de partie); Beckett himself translated it into English. The play was first performed in a French-language production at the Royal Court Theatre in London, opening on 3 April 1957. It is commonly considered, along with such works as Waiting for Godot, to be among Becketts most important works.
Characters: Hamm – unable to stand and blind; Clov – Hamms servant; unable to sit. Taken in by Hamm as a child. Nagg – Hamms father; has no legs and lives in a dustbin. Nell – Hamms mother; has no legs and lives in a dustbin next to Nagg.
عنوانها: بازی برگردان: منوچهر لمعه؛ آخر بازی برگردان: عطاالله نوریان؛ دست آخر برگردان: مهدی نوید؛ پایان برگردان کیاسا ناظران
تاریخ نخستین خوانش: سال 1974 میلادی
عنوان: آخر بازی: بازی در یک پرده؛ اثر: ساموئل بکت؛ مترجم: عطاالله نوریان؛ مشخصات نشر: تهران، نشر قطره، 1392، در 84 ص، فروست: نشر قطره 1478، تئاتر و ادبیات نمایشی 279، نمایشنامه های خارجی 105، شابک: 9786001195020؛ چاپ سوم پاییز 1392، موضوع: نمایشنامه های نویسندگان فرانسوی قرن 20 م
ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
ویژه بازی مرگ مشهور: Endgame vs. Secrets of Endless Pawns [یک مرحله تقریبا خالی که حاوی تنها صندلی، میز و دو سطل زباله است. صندلی در یک drape سنگین پوشیده شده است. CLOV درست وارد می شود، یک کیسه حمل می کند و به آرامی به سمت میز حرکت می کند. هنگامی که او به آن می رسد، یک صفحه شطرنج را می کشد و تنظیم می کند. او هیئت مدیره را بر روی میز قرار می دهد و چندین قطعه را روی آن مرتب می کند، موقعیت زوایای مختلف را بررسی می کند و قطعات را مطابق با آن تنظیم می کند. در نهایت، او به صندلی حرکت می کند و لباس را از بین می برد، نشان می دهد که HAMM، مرد مسن با عینک های تیره است.] HAMM: خوب؟ CLOV: من آنها را تنظیم کردم. ما می توانیم ادامه دهیم روح و اسقف علیه rook.HAMM: منظور شما چیست؟ CLOV: یک بازی تمام شد، درست است؟ هام: شما احمق هستید شما چطور فهمیدید، آیا شما؟ CLOV: [دفاع می کند] همانطور که شما می فهمید. ساموئل بکت یک شطرنج محکم بود. من می توانم باور کنم او این را در ذهن داشته است.HAMM: مورون! این یک استعاره جهانی برای شرایط انسانی است، و نه جزئی از بازی چیزهای بی اهمیت! CLOV: نگاه کنید. این وضعیت به لحاظ نظری تقریبا در همه موارد عملی صورت می گیرد، اما سفید می تواند برای 50 حرکت شکنجه شود ... NAGG: [بیرون رفتن از زباله می تواند] 75 حرکت می کند NELL: [صدای مخوف از دیگر زباله ها می تواند] نه فیدل تغییر کرد بازگشت به 50 حرکت در سال 1992! CLOV: [نادیده گرفتن آنها] ... هر چند تا زمانی که سیاه یکی از تنظیمات دفاعی استاندارد را می داند، او هیچ چیزی برای ترسیدن ندارد. شخصا، من از روش Cochranes حمایت می کنم. اگرچه دفاع دومین هم طرفداران بسیاری دارد. NAGG: اگر سیاه قبل از رسیدن به حرکت پانزدهم، او را از بین ببرد. NELL: بله، مرگ پایان بازی است. هام: اما این چه ارتباطی با بکت دارد؟ CLOV: [شانه هایش را شانه می کند] من آن را می پذیرم: nothing.NAGG: هیچ چیز! NELL: [با یک خنده کمی خنده دار] هیچ چیز! هیچ چیز! CLOV: پس ما باید بازی کنیم؟ هیتل زمان را تحویل می دهد. هام: چرا نه؟ [پرده] به دلیل پوچ بودن وجود ندارد
مشاهده لینک اصلی
برای کلاس درس بخوانید. بکت قطعا برای من نیست. آه خوب!
مشاهده لینک اصلی
طبیعت ما را فراموش کرده است. طبیعت بیشتر نیست. بیشتر طبیعت نیست تو اغراق میکنی. -در مجاورت. اما ما نفس می کشیم، ما را تغییر می دهیم! ما موهای ما، دندان هایمان را از دست می دهیم! شکوفه ما! ایده های ما!\nیک بازی که مانند یک شعر نوشته شده در رویای پیچیده است. بدون کلمات فقط سکوت پس از این مناسب است.
مشاهده لینک اصلی
عنوان از آن مرحله در شطرنج گرفته شده است که در آن تنها چند قطعه وجود دارد، بنابراین شما نمیتوانید حریف خود را متصل کنید. این بازی دوم نوشته شده توسط ساموئل بکت است که Ive خوانده است. این هنوز بسیار شبیه به انتظار برای گودو (3 ستاره) با آن پوچ، غریب و در بعضی مواقع بی معنی است. من خواندن آثار ساموئل بکت است، بنابراین من به سبک خود استفاده می شود و به همین دلیل، من هنوز هم این بازی از او را دوست داشتم. بر خلاف گودو، با این حال، من مجبور شدم بررسی های موجود دوستانم را در اینجا در Goodreads بخوانم چون می خواستم تفسیر دیگران از بازی را دریافت کنید. یکی وجود دارد، و بکت این را انکار می کند، که می گوید او فکر می کند که این تنظیم جنگ بعد از هسته ای است و من فکر می کنم او با این موافق است. شاید هام نمیتواند ایستاد چون او و پدربزرگش نل و ناگ از نظر تشعشع چسبیده اند؟ اما نمی تونم کلوو ایستاد؟ من عاشقانه ای در برخی از نقاط در طول خواندن من می خواهم به اعتقاد من این است که در مورد دوستی مانند ولادیمیر و استراگون در Godot، اما در اینجا هم همواره به طور کلی انتقاد از کلو، به طوری که اگر بعد از آن فرمورها یا برده ها. با این حال، آنها یکدیگر را تعمیم می دهند چرا که هام نمی تواند ایستاده و Clov نمی تواند نشستن. من این بازی را روی صحنه ندیده ام، بنابراین نمی توانم تصور کنم، اما اگر سعی می کنم در مورد این تصور کنم، جنگ بعد از هسته ای به ذهنم وارد می شود. به این ترتیب، مراجع است که هیچ چیز در خارج از خانه وجود ندارد و پدر و مادر بدون لکه در یک مخزن ذخیره می شوند. من امیدوارم روزی این بازی را ببینم.
مشاهده لینک اصلی
جوانترین دختر من مرا در این هفته دیدم. ما ابتدا آبجویمان را قبل از اجرای نمایشگاه در یک مهمانی لحاظ کردیم - یک لحظه بسیار مهمی برای یک پدر، بدیهی است، به ویژه در اینجا در سرزمین اوز، زمین مایع هسته ای. پس از یک دقیقه پیش من مقاله وی را بخوانم در این بازی من می خواستم مطمئن شوم که بعد از WW2 نوشته بودم. می بینید، این خیلی واضح است که بازی جنگ پس از هسته ای است که من در سال 1922 یا چیزی چیزی نوشته ام بسیار ناامید بودم. شما می دانید که خط TSE چگونه به شما نشان می دهد ترس در تعداد کمی از گرد و غبار، واقعا باید اشاره ای به جنگ هسته ای، و در عین حال آن را نمی توان. این بسیار سرگرم کننده است که بکت می گوید این در مورد جنگ بعد از هسته ای نیست. دقیقا نوعی از چیزی است که شما انتظار دارید او را بگوید. هرچند، این یک کمدی در مورد چیزهایی است که نباید غیرممکن باشد. اگر ایرلندی می تواند ادعا کند که برای تمدن غربی کاری انجام داده است، شاید این است که سعی کردیم راه هایی پیدا کنیم که ما را در مورد چیزهایی که ما واقعا نباید می خندند، بخندیم. این، به اعتقاد من، کمک می کند تا ارتباط عجیب و غریبی را که بین یهودیان و ایرلندی ها در ذهنم ایجاد می کند، شکل دهم. اگر چه، شاید ایرلندی به اندازه کافی خوش شانس بود که انتخاب نشود، نه تنها انتخاب نشد، بلکه تقریبا حتی انتخاب شد. مادر در این می گوید: \"چیزی جالب تر از ناراحتی نیست\" است که به راحتی جالب ترین خط در بازی \"و همچنین مهم ترین بازی\" بازی \"است. اگر شما در حال نوشتن یک بازی هستید و می توانید به آن دست یابید، به خوبی انجام می شود. همانطور که گفتم، سوال اینجا این است که چگونه از این مواد کمدی میگیرید؟ هنگامی که همه شما آخرین افراد بر روی زمین است که از همه چیز می ترسند، دو نفر از آنها حتی در حوزه های زباله زندگی می کنند. شاید اگر فکر میکنید این کار را انجام دهید یا فکر میکنید لازم است انجام دهید، اگر شما ایرلندی یا یهودی هستید، اما این یک بازی قابل توجه است. حتی به نظر می رسد صحنه های ثابت تنها باعث افزایش پاتو از این چیزها می شود.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب آخر بازی
خرید کتاب آخر بازی
جستجوی کتاب آخر بازی در گودریدز
دنبا نه با انفجاری مهیب، بلکه با ناله و هق هق گریه به آخر خواهد رسید
تی اس الیوت
دست آخر( آخر بازی ) نمایشنامه ای است که به شدت در برابر هر تعبیر فلسفی، تمثیلی و نمادین مقاومت می کند. مانند دیگر آثار بکت، در اینجا نیز هرگز با تصویر کاملی روبرو نمی شویم و موقعیتی کاملا گسیخته در قالب نمایش عرضه می شود. دست آخر به جای بیان فقدان معنا، به نشان دادن بصری این فقدان روی آورده است
نمایش با وارد شدن کلاو به صحنه، کناز زدن پرده دو پنجره، نگاه های دزدکی به بیرون و سپس برداشتن ملحفه ها آغاز می شود. هیو کنر در باب چنین شروعی می گوید: این حرکت چنان آشکارا استعاره ای برای بیدار شدن است که می توان تصور نمود کل صحنه و متعلقاتش معرف فضای درونی کاسه سر یک انسان است. اگر این برداشت درست باشد، می توان کل نمایش را معرف دقایقی در جهان درونی انسانی افسرده و به استیصال رسیده دانست. به همین علت است که این اثر بکت نسبت به آثار دیگرش طرح داستانی کمتری دارد. انسانی که چشم به راه چیزی نیست، مگر قرص های مسکنش. سخنان آغازین کلاو اشاره به همین موضوع دارد : تمام شد. تقریبا تمام شده، باید که تقریبا تمام شده باشد. ذره به ذره، یک به یک و ناگهان روزی کپه ای از آن ها، کپه ای کوچک، کپه ای تحمل ناپذیر. پس دست آخر روزی معمولی ست، چون باقی روزها. با این تفاوت که سرانجام تراکم روزها به کلیتی به نام زندگی بدل گشته است. در پایان نیز دیالوگی به همین مضمون را @هم@ تکرار می کند : لحظه به لحظه، شرشر فرو می ریزد، همچون دانه های ارزن ِ (تردید می کند)... آن یونانی پیر و تمام عمر منتظر می مانی تا شاید این کپه وانگهی دریا شود
عبارت تمام شد آغازین نمایش را می توان تلمیحی به آخرین سخنان مسیح بر صلیب دانست، آنجا که مسیح مصلوب فریاد زد @تمام شد@ و سپس جان سپرد. همین کلمات درون مایه کلی نمایش را مشخص می کند.
در بخش های مختلف نمایش، معنا به طور واضح به سخره گرفته می شود :
هم: نکنه یک وقت حرف های ما معنی پیدا کند؟
کلاو: معنا پیدا کند؟ حرف های من و تو معنا پیدا کند؟(خنده کوتاه) این هم از آن حرف های خوشمزه بود
در دستورهای اجرای صحنه نیز امده که باید درون اتاق، تصویری رو بر دیوار آویخته شود و پشت آن به تماشاچیان باشد که استعاره ای از غیاب معنا در نمایش است
نگ و نل، دو کاراکتر درون سطل های زباله، پدر و مادر @هم@ هستند. هم دردی میان این دو را می توان برجسته ترین ارتباط احساسی درون داستان در نظر گرفت. نگ می تواند سالخوردگی استراگون باشد و نل سالخوردگی ولادیمیر. رابطه ی مابین کلاو و هم نیز یادآورد رابطه لاکی و پوتزو است. میان هم و کلاو رابطه خدا و بندگی وجود دارد. به نظر می رسد بین نام این دو و نقش شان ارتباطی باشد. کلاو در فرانسه به واژه میخ و هم در انگلیسی به واژه چکش شبیه است
بر خلاف نمایش های سنتی خانوادگی که در آن ها ارزش های خانوادگی پاس داشته می شود، در @دست آخر@ اصالت این ارزش ها در کنار باقی چیزها از بین می رود و نمایش به ورای تراژدی منتقل می شود. آگاهی شخصیت ها از پوچی و آنچه از دست رفته است بیشتر از شخصیت های موازی در انتظار گودو ست و از همین جهت اینان متحمل درد و عذاب بیشتری می شوند
اتفاقات نمایش در جهانی می گذرد بسیار ناآشنا و غریب. بیرون، تماما خاکستری و متروک و مرده است. خاطرات شخصیت ها متعلق به جهان ماست، اما جهان فعلی آن ها خالی و مملو از روح مرگ است. کاراکتر های @دست آخر@ بارها به خاطرات خوش گذشته پناه می برند،با این حال این خاطرات سرابی بیش نیستند. بکت بر این باور است که یادآوری خاطرات ذاتا مخدوش و نامعتبر است و بیشتر از نیازهای درونی ناشی می شود تا از تجربه ای واقعی.
داستان نمایش در عین حال که رو به سوی پایانی آخر الزمانی دارد، همزمان مبتنی بر وقایع دلگیر زندگی روزمره است. عنصر انتظار بر خلاف در انتظار گودو متوجه نجات و امید به تعویق افتاده نیست، بلکه تسلی پایان و فرجام است: کلاو با ماتم می گوید که چیزهای هولناک زیادی وجود دارد و هم پاسخ می دهد نه! حالا دیگه خیلی زیاد نیستند
برای هم و کلاو که در انتظار پایان اند، چشم انداز شروع تکاملی دیگر بسیار آزاردهنده است. دلیل به وحشت افتادن @هم@ با دیدن کک در شلوار کلاو و موش در آشپزخانه نیز همین موضوع است: هم: نژاد بشر ممکن است دوباره از همینجا آغاز بشه! محض رضای خدا بگیرتش! و بعد نوبت پیدا شدن یک موش است. در پایان نمایش، یک پسربچه، عامل بالقوه تولید مثل دیده می شود. آیا این روند تکاملی کک به موش و موش به پسربچه در دست آخر، روزنه ای از امید است؟
در داستان @هم@ نیز با یک پسربچه روبرو هستیم.این پسر کیست؟ آیا ارتباطی با پسرک بیرون پنجره دارد؟ و یا با کودکی کلاو؟ بکت در پاسخ این پرسش مطابق انتظار چنین گفته است : نمی دانم این داستان کودکی کلاو است یا نه، نمی دانم، همین.
مانند در انتظار گودو،در دست آخر نیز با دوگانگی زمان روبرو هستیم.از یک سو زمان به مثابه عامل تکرار و اسارت و تسلسل (نمایش همان گونه که شروع می شود، پایان می یابد) و از سویی دیگر به مثابه عامل فساد و نابود (واقعیات از دست رفته، قرص ها و خاک اره تمام شده و ...). بنابراین شخصیت های این نمایش علاوه بر مکان،از حیث زمان نیز در بند هستند.
کاربرد عناصر فرانمایشی نیز در دست آخر برجسته است.این عناصر تنها جنبه نمایشی نداردند، بلکه در عین حال وجه اجرایی، تکراری و نمایشی زندگی را نیز مشخص می کنند. به عنوان مثال عبارت @تمام شدن@ و @چیزی دارد می گذرد@ اشاره ی آگاهانه به گذشتن و پایان یافتن نمایش دارد، زمانی که کلاو دوربینش را به سوی نماشاگران می گیرد و یا هنگامی که کلاو تهدید به رفتن می کند و هم می گوید او نمی تواند صحنه را ترک کند، به خاطر دیالوگ! نمونه ی برجسته ی دیگر، ادغام دلهره وجودی کلاو در نقش و تکرار نقش به عنوان جز لاینفک بازیست. چنانکه کلاو و هم می گویند @ این مسخره بازی هر روز خدا چه فایده ای دارد؟@
خواندن آثار بکت برای آن دسته از مخاطبینی که در انتظار روبرو شدن با اتفاقات تراژیک و هیجان انگیز در نمایش را هستند اشتباهی بزرگ است. با این حال برای عده ای دیگر،این آثار آینه ی تمام نمای زندگی آن هاست،روبرو شدن با حقیقتی تلخ.زندگی ای خالی از معنا و ارزش،غرق در روزمرگی
به این اثر بکت 5 ستاره امتیاز می دم و به این نسخه ترجمه شده کمتر از 1!
مشاهده لینک اصلی
Fin de partie = Endgame: a play in one act, Samuel Beckett (1906 - 1989)
Endgame, by Samuel Beckett, is a one-act play with four characters. It was originally written in French (entitled: Fin de partie); Beckett himself translated it into English. The play was first performed in a French-language production at the Royal Court Theatre in London, opening on 3 April 1957. It is commonly considered, along with such works as Waiting for Godot, to be among Becketts most important works.
Characters: Hamm – unable to stand and blind; Clov – Hamms servant; unable to sit. Taken in by Hamm as a child. Nagg – Hamms father; has no legs and lives in a dustbin. Nell – Hamms mother; has no legs and lives in a dustbin next to Nagg.
عنوانها: بازی برگردان: منوچهر لمعه؛ آخر بازی برگردان: عطاالله نوریان؛ دست آخر برگردان: مهدی نوید؛ پایان برگردان کیاسا ناظران
تاریخ نخستین خوانش: سال 1974 میلادی
عنوان: آخر بازی: بازی در یک پرده؛ اثر: ساموئل بکت؛ مترجم: عطاالله نوریان؛ مشخصات نشر: تهران، نشر قطره، 1392، در 84 ص، فروست: نشر قطره 1478، تئاتر و ادبیات نمایشی 279، نمایشنامه های خارجی 105، شابک: 9786001195020؛ چاپ سوم پاییز 1392، موضوع: نمایشنامه های نویسندگان فرانسوی قرن 20 م
ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
ویژه بازی مرگ مشهور: Endgame vs. Secrets of Endless Pawns [یک مرحله تقریبا خالی که حاوی تنها صندلی، میز و دو سطل زباله است. صندلی در یک drape سنگین پوشیده شده است. CLOV درست وارد می شود، یک کیسه حمل می کند و به آرامی به سمت میز حرکت می کند. هنگامی که او به آن می رسد، یک صفحه شطرنج را می کشد و تنظیم می کند. او هیئت مدیره را بر روی میز قرار می دهد و چندین قطعه را روی آن مرتب می کند، موقعیت زوایای مختلف را بررسی می کند و قطعات را مطابق با آن تنظیم می کند. در نهایت، او به صندلی حرکت می کند و لباس را از بین می برد، نشان می دهد که HAMM، مرد مسن با عینک های تیره است.] HAMM: خوب؟ CLOV: من آنها را تنظیم کردم. ما می توانیم ادامه دهیم روح و اسقف علیه rook.HAMM: منظور شما چیست؟ CLOV: یک بازی تمام شد، درست است؟ هام: شما احمق هستید شما چطور فهمیدید، آیا شما؟ CLOV: [دفاع می کند] همانطور که شما می فهمید. ساموئل بکت یک شطرنج محکم بود. من می توانم باور کنم او این را در ذهن داشته است.HAMM: مورون! این یک استعاره جهانی برای شرایط انسانی است، و نه جزئی از بازی چیزهای بی اهمیت! CLOV: نگاه کنید. این وضعیت به لحاظ نظری تقریبا در همه موارد عملی صورت می گیرد، اما سفید می تواند برای 50 حرکت شکنجه شود ... NAGG: [بیرون رفتن از زباله می تواند] 75 حرکت می کند NELL: [صدای مخوف از دیگر زباله ها می تواند] نه فیدل تغییر کرد بازگشت به 50 حرکت در سال 1992! CLOV: [نادیده گرفتن آنها] ... هر چند تا زمانی که سیاه یکی از تنظیمات دفاعی استاندارد را می داند، او هیچ چیزی برای ترسیدن ندارد. شخصا، من از روش Cochranes حمایت می کنم. اگرچه دفاع دومین هم طرفداران بسیاری دارد. NAGG: اگر سیاه قبل از رسیدن به حرکت پانزدهم، او را از بین ببرد. NELL: بله، مرگ پایان بازی است. هام: اما این چه ارتباطی با بکت دارد؟ CLOV: [شانه هایش را شانه می کند] من آن را می پذیرم: nothing.NAGG: هیچ چیز! NELL: [با یک خنده کمی خنده دار] هیچ چیز! هیچ چیز! CLOV: پس ما باید بازی کنیم؟ هیتل زمان را تحویل می دهد. هام: چرا نه؟ [پرده] به دلیل پوچ بودن وجود ندارد
مشاهده لینک اصلی
برای کلاس درس بخوانید. بکت قطعا برای من نیست. آه خوب!
مشاهده لینک اصلی
طبیعت ما را فراموش کرده است. طبیعت بیشتر نیست. بیشتر طبیعت نیست تو اغراق میکنی. -در مجاورت. اما ما نفس می کشیم، ما را تغییر می دهیم! ما موهای ما، دندان هایمان را از دست می دهیم! شکوفه ما! ایده های ما!\nیک بازی که مانند یک شعر نوشته شده در رویای پیچیده است. بدون کلمات فقط سکوت پس از این مناسب است.
مشاهده لینک اصلی
عنوان از آن مرحله در شطرنج گرفته شده است که در آن تنها چند قطعه وجود دارد، بنابراین شما نمیتوانید حریف خود را متصل کنید. این بازی دوم نوشته شده توسط ساموئل بکت است که Ive خوانده است. این هنوز بسیار شبیه به انتظار برای گودو (3 ستاره) با آن پوچ، غریب و در بعضی مواقع بی معنی است. من خواندن آثار ساموئل بکت است، بنابراین من به سبک خود استفاده می شود و به همین دلیل، من هنوز هم این بازی از او را دوست داشتم. بر خلاف گودو، با این حال، من مجبور شدم بررسی های موجود دوستانم را در اینجا در Goodreads بخوانم چون می خواستم تفسیر دیگران از بازی را دریافت کنید. یکی وجود دارد، و بکت این را انکار می کند، که می گوید او فکر می کند که این تنظیم جنگ بعد از هسته ای است و من فکر می کنم او با این موافق است. شاید هام نمیتواند ایستاد چون او و پدربزرگش نل و ناگ از نظر تشعشع چسبیده اند؟ اما نمی تونم کلوو ایستاد؟ من عاشقانه ای در برخی از نقاط در طول خواندن من می خواهم به اعتقاد من این است که در مورد دوستی مانند ولادیمیر و استراگون در Godot، اما در اینجا هم همواره به طور کلی انتقاد از کلو، به طوری که اگر بعد از آن فرمورها یا برده ها. با این حال، آنها یکدیگر را تعمیم می دهند چرا که هام نمی تواند ایستاده و Clov نمی تواند نشستن. من این بازی را روی صحنه ندیده ام، بنابراین نمی توانم تصور کنم، اما اگر سعی می کنم در مورد این تصور کنم، جنگ بعد از هسته ای به ذهنم وارد می شود. به این ترتیب، مراجع است که هیچ چیز در خارج از خانه وجود ندارد و پدر و مادر بدون لکه در یک مخزن ذخیره می شوند. من امیدوارم روزی این بازی را ببینم.
مشاهده لینک اصلی
جوانترین دختر من مرا در این هفته دیدم. ما ابتدا آبجویمان را قبل از اجرای نمایشگاه در یک مهمانی لحاظ کردیم - یک لحظه بسیار مهمی برای یک پدر، بدیهی است، به ویژه در اینجا در سرزمین اوز، زمین مایع هسته ای. پس از یک دقیقه پیش من مقاله وی را بخوانم در این بازی من می خواستم مطمئن شوم که بعد از WW2 نوشته بودم. می بینید، این خیلی واضح است که بازی جنگ پس از هسته ای است که من در سال 1922 یا چیزی چیزی نوشته ام بسیار ناامید بودم. شما می دانید که خط TSE چگونه به شما نشان می دهد ترس در تعداد کمی از گرد و غبار، واقعا باید اشاره ای به جنگ هسته ای، و در عین حال آن را نمی توان. این بسیار سرگرم کننده است که بکت می گوید این در مورد جنگ بعد از هسته ای نیست. دقیقا نوعی از چیزی است که شما انتظار دارید او را بگوید. هرچند، این یک کمدی در مورد چیزهایی است که نباید غیرممکن باشد. اگر ایرلندی می تواند ادعا کند که برای تمدن غربی کاری انجام داده است، شاید این است که سعی کردیم راه هایی پیدا کنیم که ما را در مورد چیزهایی که ما واقعا نباید می خندند، بخندیم. این، به اعتقاد من، کمک می کند تا ارتباط عجیب و غریبی را که بین یهودیان و ایرلندی ها در ذهنم ایجاد می کند، شکل دهم. اگر چه، شاید ایرلندی به اندازه کافی خوش شانس بود که انتخاب نشود، نه تنها انتخاب نشد، بلکه تقریبا حتی انتخاب شد. مادر در این می گوید: \"چیزی جالب تر از ناراحتی نیست\" است که به راحتی جالب ترین خط در بازی \"و همچنین مهم ترین بازی\" بازی \"است. اگر شما در حال نوشتن یک بازی هستید و می توانید به آن دست یابید، به خوبی انجام می شود. همانطور که گفتم، سوال اینجا این است که چگونه از این مواد کمدی میگیرید؟ هنگامی که همه شما آخرین افراد بر روی زمین است که از همه چیز می ترسند، دو نفر از آنها حتی در حوزه های زباله زندگی می کنند. شاید اگر فکر میکنید این کار را انجام دهید یا فکر میکنید لازم است انجام دهید، اگر شما ایرلندی یا یهودی هستید، اما این یک بازی قابل توجه است. حتی به نظر می رسد صحنه های ثابت تنها باعث افزایش پاتو از این چیزها می شود.
مشاهده لینک اصلی





